مرحله اول: پيدا کردن دشمن
اين مراقبه ساده است. برای انجام آن بايد از ذهن خود کمک بگيريد و
ببينيد چه چيزی بيش از هم نيروی شما را به خود صرف میکند: حسادت؟ شهوت؟ خواسته
قدرت يا غرور و خودبينی. فقط نگاه کنيد و ببينيد آنچه بيش از همه شما را خالی
میکند چيست؟ با اين کار دشمن شماره يک خودتان را پيدا کرديد. ممکن است اين دشمن در
قالب بهترين دوست شما سالها در کنارتان جا خوش کرده باشد.
ممکن است يک نفر طمع، يکی ديگر خشم و ديگری عقدههای خود کوچک بينی
يا خود بزرگ بينی را پيدا کند. مهم نيست آنچه که پيدا میشود چيست. با پيدا کردن
دشمن نيمی از راه پيروزی طی شده است. اين مشاهده را برای هفت روز انجام دهيد تا
نسبت به آنچه که برای شما معنی پيدا میکند مطمئن شويد. میتوانيد هر روز در دفتر
روزانه خود اسم اين دشمن را يادداشت کنيد تا بعد از يک هفته مطمئن شويد که " خودش"
است.
مرحله دوم: وقتی دشمن حمله میکند
مرحله دوم ساده است. وقتی دشمنی که آن را شناختيد حمله میکند، بايد
آگاهانه نسبت به آن بیتفاوت باشيد. فقط به او نگاه کنيد. مثل اينکه تصويری از روی
پرده مقابل شما عبور میکند و شما فقط میتوانيد نظارهگر او باشيد. اگر بتوانيد در
مقابل اين دشمن تحت تاثير قرار نگيريد، ناگهان تمام نيرويی که تابحال دشمن از شما
میکشيد آزاد میشود و شما میتوانيد آن را حس کنيد. در اين مراقبه میبينيد که
تابحال چقدر توان و قدرت خود را صرف مراقبت و دفاع از دشمنتان میکرديد حتی اگر کسی
به او اشاره میکرد شما واکنش نشان میداديد. حالا فقط به آن نگاه کنيد.
مرحله سوم: دشمن را از ريشه درآوريد
مرحله سوم اين است که به سراغ دشمن شماره دو، شماره سه و باقی
دشمنان برويد. يکی يکی آنها را از ريشه خارج کنيد.
اوشو
ترجمه رضا صادقی- شهريور هشتاد و شش
|