همه ما در ابتدا
صدای خود را داشتيم. منظورم از صدا اين است که در زمان بچگی براساس نگرش درونی و
ميل باطنی مان حرف می زديم. وقتی بزرگتر شديم و به مدرسه رفتيم، به جای صدای
خودمان، ياد گرفتيم که با صدای معلم هايمان، پدر و مادر يا کسانی که نقش والد ما را
داشتند حرف بزنيم. اگر میخواهيد تا صدای واقعی خود را پيدا کنيد از اين تمرين
استفاده کنيد.
به درون خود نگاه
کنيد. ببينيد وقتی حرف می زنيد صدای چه کسی را می شنويد؟ صدای پدرتان؟ صدای مادر؟
گاهی صدای پدربزرگ، گاهی مادر بزرگ و گاهی معلم هايی که سالها قبل داشتيد، گاهی
صدای همسايه. تنها چيزی که به سختی میتوان آن را پيدا کرد صدای خودتان است. هميشه
در زندگی به شما گفته شده است که به حرف بزرگتر، به حرف پدر و مادر گوش کنيد. ولی
کسی تابحال به شما نگفته که به قلب و دل خودتان گوش کنيد.
در واقع آنچه از
صدای واقعیتان بگوش می رسد فقط ناله ضعيفی است که لابلای صداهای اطرافتان گم شده
است. برای شنيدن صدای خودتان بايد اول از شر اين صداهای مزاحم خلاص شويد. در اين
هنگام است که می توانيد در درونتان سکوت و آرامش را تجربه کنيد و بعد از شنيدن صدای
خودتان تعجب کنيد و لذت ببريد.
در اين دنيا مردمی
که در رحمت و سعادت زندگی کردند کسانی بودند که با صدای واقعی و درونی شان حرف
زدند.
مرحله اول: لطفاً بفرماييد
اينکه در حال حرف زدن است، کيست؟
در هرکاری که مشغول
انجامش هستيد، فکر می کنيد، تصميم می گيريد يا امثال آن، از خود بپرسيد " اين حرف
يا عمل از من می آيد يا از کس ديگری؟ واقعاً در درون من چه کسی
در حال حرف زدن است؟ "
وقتی گوينده صدا را
شناختيد تعجب می کنيد. می بينيد اين صدا درست همان صدای مادر يا پدرتان است. يافتن
صاحب صدا اصلاً سخت نيست. صداها درست عين يک نوار ضبط صوت در ذهن شما وجود دارند.
همان حرفها، همان توصيه ها و دستورات، همان نصيحت ها.
نيازی به جنگيدن با
اين صداها نداريد. آنچه مهم است همين است که شما بفهميد که اين صدای شما نيست.
موضوع حرف و صدا هرچه باشد، خوب يا بد، می دانيد که اين صدای شما نيست. اين اولين
قدم برای يافتن معصوميت بچگی است. شما به اندازه کافی به اين صداها گوش کرديد که
حاصلی برايتان نداشته است.
مرحله دوم: خيلی
ممنون..........خداحافظ
وقتی صدا را شناختيد
از شخص صاحب صدا تشکر کنيد و بخواهيد که برود و بگذارد تا شما تنها بمانيد. به ياد
داشته باشيد کسی که آن صدا را به شما داده، دشمنتان نبوده و قصد بدی نداشته اما در
حال حاضر قصد و نيت او اصلاً مهم نيست .
وقتی از آن صدا می
خواهيد تا برود و شما را راحت بگذارد، بند بين شما و صاحب آن صدا گسسته می شود. آن
صدا شما را در کنترل خود داشت چون شما هم فکر می کرديد که آن صدا، صدای خودتان است.
وقتی اين تمرين را مرتب انجام دهيد به سرعت از دست صداهای مزاحم درونتان خلاص می
شويد و سکوت را در دلتان تجربه می کنيد.
اوشو: کتاب "
ياغی"
ترجمه: رضا
صادقی
|