اصل اول: تنها چيزی که حتماً در زندگی همه ما اتفاق میافتد مرگ است.
اصل دوم: مرگ يک سير است نه چيزی که در آخر زندگی به يکباره اتفاق بيفتد. مرگ
همواره و به صورت تدريجی در حال رخ دادن است. مرگ و زندگی همانند دو پايی هستند که
بر روی آنها راه میرويم. به عبارت ديگر مرگ و زندگی، روندی هستند که در هر لحظه
درحال رخ دادن هستند. بگذاريد اينطور بگويم: هر نفسی که فرو میدهيد نشان زندگی و
هر نفسی که خالی میکنيد نشانی از مرگ است. اين مراقبه کمک میکند تا شخص به مشاهده
گری قوی تبديل شود.
دستور
مرحله اول
روی زمين يا صندلی بنشينيد. اول چند بار نفس خود را عميقاً خالی کنيد. بعد چشمانتان
را ببنديد. يکبار ديگر به عميقاً نفس خود را خالی کنيد. موقع خالی کردن نفس
چشمانتان را بسته نگه داريد. وقتی هوا را از ريههای خود بيرون میدهيد، به دورن
برويد. بعد نفس را پر کنيد. موقع پرکردن نفس چشمانتان را بازکنيد. به عبارت ديگر
وقتی هوا به درون میرود با باز کردن چشمها، به بيرون برويد. اين کار را برای
پانزده دقيقه انجام دهيد. با فروبردن نفس چشمها باز و با خارج کردن نفس چشمها بسته
میشوند.
موقعی که نفس خالی میشود در درون شما فضايی خالی بوجود میآيد. همين امر کمک
میکند تا بتوانيد به درون برويد. درست مثل زمان مرگ. شما از داخل خالی هستيد پس جا
و فضايی برای رفتن به درون وجود دارد. قسمت اول کمک میکند تا بخوبی ريلکس شويد.
مرحله دوم
دراز بکشيد. خود را مثل يک مرده فرض کنيد. در نظر بگيريد آنچه روی زمين افتاده جسد
شما است. بعد توجه خود را به سوی درون معطوف کنيد. حس خود را به سوی انگشتان
پاهايتان ببريد. در اين زمان تصور کنيد، آتشی از سوی پاهايتان شروع میشود و بدنتان
شروع به سوختن میکند. همانطوری که آتش بالا میآيد، بدنتان میسوزد و ناپديد
میشود. سوختن جسم و جسد را از پاها آغاز کنيد و ادامه دهيد تا تمام بدن را شعله ور
و ناپديد ببينيد. آنچه در آخر باقی میماند چيزی جز خاکستر نيست.
در اين مراقبه شما مانند شخصی که از بالای تپه در حال مشاهده ماجرا است نقش بازی
میکنيد. فقط مشاهده کنيد. برای اينکه از اين روش نتيجه بسيار خوبی بگيريد بايد آن
را بمدت سه ماه انجام دهيد. طبيعی است هر بار در انجام آن عميقتر میشويد.
اوشو: کتاب راز
ترجمه رضا صادقی-
مهر هشتاد و سه
|